چاپ اول کتاب به اتمام رسید (موجود نیست)
جهت مشاهده ی فهرست کتاب بر روی تصویر زیر کلیک بفرمائید.
چاپ اول کتاب به اتمام رسید (موجود نیست)
جهت مشاهده ی فهرست کتاب بر روی تصویر زیر کلیک بفرمائید.
مرجع روش شناسی آینده پژوهی؛ جلد اول صفحه 63؛ جروم سی. گلن، تئودور جی. گوردون؛ مترجم و ویراستار ابوذر سیفی کلستان
متنکاوی منابع اطلاعات علم و فنآوری را میتوان به اختصار فنکاوی (یا کاوش فنآوری) نامید. مقدمهی کلیدی و اساسی این است که هوش یک نیاز اولیه برای مدیریت فنآوری موثر است (همان طور که در سازمان های پیشرو این گونه است). عملکرد سازمانها در محیطهای رقابتی و یا مشترک باید جریان اطلاعات را برای پیشرفتهای بیرونی فنآوری دنبال کند.
بدین ترتیب هوش فنآوری از تحلیل فنآوری آیندهگرا (FTA) حمایت میکند. تحلیل فنآوری آیندهگرا، جامعهی رو به گسترشی است که بر دورههای جاری همایشهایی تاکید میکند که توسط موسسهی مطالعات وابسته به فنآوری آیندهنگر (IPST) میزبانی میشود.
این روش در بازنگریهای مرور ادبیات سنتی تحقیق ریشه دارد. رصد یا پایش فنآوری، در واقع ادبیات تحقیق را برای یک فنآوری مورد علاقهی مشخص، بازنگری میکند. این کار معمولاً با بررسی دامنهی وسیعی از منابع صورت میگیرد. پویش فنآوری، راههایی را جستجو میکند تا مقادیر بزرگ اطلاعات پردازش نشده را با هدف شناسایی الگوهای توسعهای و رویدادهای کلیدی (توفیقات ناگهانی)، خلاصه کند. در ارتباطی نزدیک، بررسی محیطی فراهم سازی هشدارهای فوری دربارهی تغییرات مهم محیطهای متفاوت را هدف قرار میدهد. (به عنوان مثال زمینههای رقابتی، زمینههای سیاسی و خطمشی یا زمینههای طبیعی؛ ر.ک: پویش محیطی، از گوردون و گلن).
پیدایش منابع اطلاعاتی الکترونیکی با قابلیت دسترسی گسترده، تلاشها برای دستیابی به هوش را به طور کیفی و پیوسته تغییر میدهد. بطوری که یک فرد اکنون میتواند مقادیر عظیم اطلاعات را به آسانی و موثر پردازش کند. ( کتابسنجی) - شمارش نشریات و یا دیگر اقلام کتابسنجی- می تواند به پیگیری (روند) توسعههای فناورانه و علمی کمک کند.
فنکاوی را میتوان نوعی (تحلیل محتوا) نیز قلمداد کرد. تحلیل محتوا، ریشه در دورهی قبل از شروع پردازش اطلاعات الکترونیکی دارد و با فراهم شدن مجموعه دادههای الکترونیکی و نرم افزارهای تحلیلگر به شکوفایی رسید. یک فرد الگوها را در دورهی استفاده بررسی میکند تا به موضوعات مورد تاکید دامنهی مشخص شده، پی ببرد. متن کاوی امکان تغییرات قوی را در اختیار تحلیلمحتوا میگذارد. این فعالیت جستجوگر تنها به تحلیل فنآوری محدود نمیشود.
دادهکاوی برای استخراج اطلاعات مفید از هر نوع دادهای تلاش دارد اما تاکنون معمولاً برای تحلیلهای کم ارزش از دادههای عددی استفاده شدهاست (مانند پیدا کردن رابطهی بین خریدهای شما از طریق کارت اعتباریتان با ویژگیهای جمعیتشناسی شما). این کاربردِ به شدت تبلیغ شده از دادهکاوی (در جنگ بر سر افراطگرایی) در حقیقت معنای رایج آن را گسترش داده است، به گونهای که میتواند یک آغاز سریع تحلیلی بر روی هر مجموعهی حجیم از دادهها داشته باشد؛ مجموعههایی از دادههایی که کیفی و بدون ساختار هستند.
مرجع روش شناسی آینده پژوهی، جلد سوم، فصل نوزدهم، برنامه ریزی مبتنی بر سناریو؛ جروم سی. گلن، تئودور جی. گوردون؛ مترجم و ویراستار ابوذر سیفی کلستان
عبارت «سناریو» برگرفته از حوزهی هنرهای نمایشی است. در هنرهای نمایشی سناریو به طرح کلی داستان اطلاق میشود و در فیلمهای سینمایی به خلاصه یا دستورالعملهای صحنههای اکشن گفته میشود.
هرمان کان، پدر سناریوسازی در پژوهش آیندهگرا و تحلیلهای سیاستگذاری است. او در ارتباطاتی که از طریق موسسهی RAND با ارتش و مطالعات راهبردیِ انجام شده داشت، عبارت «سناریو» را در سال 1950 به دنیای برنامهریزی معرفی کرد. او بعدها در دههی 60 میلادی، زمانی که هدایت موسسهی هادسون را بر عهده داشت، این مفهوم را به عموم شناساند. موسسهی هادسون یک موسسه ی تحقیقاتی غیرانتفاعی خصوصی است که در حوزهی سیاستهای عمومی مرتبط با آمریکا، توسعهی بین المللی و دفاعی کار کرده است. در مقالهی «تشدید: اصطلاحات و سناریوها» که در سال 1965 و به قلم هرمان کان در موسسهی هادسون انتشار یافت، ایدهی تقطیر سناریوها در نردبانِ تشدید، معرفی شد. این ایده نشان داد که کجا مداخله ممکن است در جلوگیری از تشدید جنگ هستهای آینده تاثیر داشته باشد. در سال 1967، کان به کمک آنتونی وینر احتمالات آیندهی نظم جهانی را مورد مطالعه قرار داد و نتایج آن را در زمینه هم ترازی قدرتهای بالقوه و چالشهای جهانی مرتبط با امنیت آمریکا را در کتابی تحت عنوان «به سوی سال2000» منتشر کرد. یکی از سناریوهای کتاب توافق کنترل نظامی بین ایالات متحده و شوروی سابق را به تصویر میکشید؛ سناریوی دیگری احتمال میداد که شوروی سابق کنترل جنبش کمونیستی را از دست خواهد داد؛ سناریوی سوم شکلگیری اتحاد جدیدی بین کشورها را نشان میداد. کان و وینر در کتاب خود فنآوری «سخت افزار» آینده را معرفی کردند که شامل بانکهای رایانهای تمرکزیافته با اطلاعات گستردهای از افراد خواهد بود؛ برای مثال والدینی که میتوانند جنسیت و ویژگیهای اخلاقی بچههایشان را با مهندسی ژنتیک انتخاب کنند. این کار زیر نظر کمیتهی سال 2000 که توسط آکادمی هنر و علوم آمریکا پشتیبانی میشد، انجام شد.
هرمان کان، علاقه داشت به سه سناریوی بدیلی که برای هر موضوعی کاربرد داشته باشد، فکر کند: 1) «بدون غافلگیری» و یا «کسب و کار معمول» که به سادگی روندهای فعلی را بوسیلهی رابطهی متقابل روندها، استنتاج میکند 2) بدترین حالت ممکن سناریو که ناشی از مدیریت اشتباه و بدشانسی است؛ و 3) بهترین حالت ممکن سناریو که حاصل مدیریت درست و شانس خوب است. آیندهنگرها بعدها شروع به نقد این روش کردند، زیرا معتقدند که مردم «سناریوی کسبوکار بدون غافلگیری» را بهعنوان یک «پیشبینی» در نظر خواهند گرفت، لذا تصمیمهایشان را مبتنی بر این به اصطلاح پیشبینی اتخاذ خواهند کرد. در نتیجه، این سناریو خودکامیاب (خودشکوفا) خواهد شد. هرمان کان به طرز کنایهآمیزی بیان کرد، بزرگترین غافلگیری میتواند این باشد که سناریوی کسبوکار بدون غافلگیری «سناریوی کسبوکار معمول» میتواند واقعا اتفاق بیفتد.
در آیندهپژوهی سناریو عبارتی است که شایدبیشتر از هر عبارت دیگری در این حوزه مورد استفادهی ناصحیح و غلط قرار گرفته است. چیزی که امروزه به آن سناریو گفته میشود، گسترهی بحثهای مرتبط با احتمالات آینده است که شامل دادهها و تحلیلهاست. این بحثها هیچ ایراد و منعی ندارند و البته باید هم انجام شوند، ولی هرچه باشند، سناریو نیستند. اینکار مثل این است که نقد نوشته شده راجع به یک نمایش را با فیلمنامه اشتباه بگیریم.
هرمان کان، سناریوها را بهعنوان توضیحات روایی آینده که تمرکزشان بر روی فرآیندهای علّی و نقاط تصمیمگیری است، تعریف کرده است (کان 1967). هیچ سناریویی همیشه محتمل نیست؛ احتمال اینکه تا کنون یک سناریویی واقعا تحقق پیدا کرده باشد، در حد بسیار کوچکی است، لذا سناریوها باید بواسطهی تواناییشان در کمک به تصمیمگیرندگان در امر سیاستگذاری مورد قضاوت قرار گیرند، نه بر اساس نتایج نهایی درست یا غلط.
همین طور باید توجّه داشته باشیم که بعضی وقتها سناریوهای نوشته شده برای این نوشته شدهاند که از قضاء در نهایت اشتباه از آب در بیایند. سناریوهایی در رابطه با جنگ جهانی سوم (WWIII) نوشته شدند تا چگونگی وقوع آن را بررسی کنند؛ که به تحلیلگران اجازه میداد تا با فهم چگونگی مداخله در رویدادها از وقایع منجر به جنگ جلوگیری کنند.
چرخ آیندهپژوهی روشی برای شناسایی و معرفی پیامدهای اولیه، ثانویه و ثالث گرایشات، رخدادها، مسائل آشکار و تصمیمات احتمالی آینده میباشد. این روش در سال 1971 توسط جروم سی. گلن و سپس دانشجویی در دانشگاه تحصیلات تکمیلی آنتیاش که اکنون دانشگاه نیوانگلند نامیده میشود، ابداع شد. این روش با کارگاههای توسعهی برنامهی درسی آیندهپژوهی که توسط برنامهی مطالعات آیندهپژوهی دانشکدهی آموزش در دانشگاه ماساچوست در اوایل دههی 1970 میلادی ارائه گردید، گسترش یافت و مدت کمی پس از آن توسط مربیان و مشاوران حوزهی آیندهپژوهی بهعنوان روشی برای حضور شرکتکنندگان فوقالذکر در برنامههای اندیشیدن به پیامدهای آینده و نیز برای تصمیمگیران جهت وارد کردن دادههای ورودیشان در فرآیند تحلیل سیاست و پیشنگریهایشان، رواج یافت. این روش برای اولین بار در بهار 1972 وارد آثار و ادبیات این حوزه شد. تغییرات بعدی در روش چرخ آیندهپژوهی تحت عناوین چرخ پیادهسازی، چرخ تاثیر، نقشهی ذهن و شبکهسازی نامیده شدند. گرچه چرخ آیندهپژوهی شیوهای آسان است که تنها مستلزم یک برگ کاغذ سفید، یک خودکار و یک یا چند ذهن خلاق است، ولی درعینحال روشی بینهایت قوی در خصوص بررسی آینده میباشد.
مرجع روش شناسی آینده پژوهی؛ جروم سی. گلن- تئودور جی. گوردون، مترجم ابوذر سیفی کلستان
(جلد اوّل، فصل دوم، صفحه ی 33)
از اولین روز پیدایش سازمانهای اجتماعی، برخی از مردم پیشگام فرصتیابی و کشف خطر در گروهها شدند. کشتیهای بادبانی یک جایگاه دیدهبانی در بالاترین قسمت دکل کشتی داشتند که دریاها را برای داشتن مسیر امن در آبهای ناشناخته پویش میکردند. امروزه حرکت تمدن بشری در آبهای ناشناختهای اعم از بحرانهای مالی، جهانی با تغییرات آب و هوایی، زیستشناسی مصنوعی و نانوتکنولوژی صورت میگیرد. ازاینرو ما بیش از همیشه نیاز داریم تا تغییرات را بشناسیم و پیامدها را ارزیابی کنیم.
ازآنجاکه برنامهها بر پایهی پیشبینیها پایهگذاری میشوند و پیشبینیها بر پایهی فرضیات، لذا فرآیند پویش افق برای مشخصکردن پیشرفتهای جدیدی که بتواند فرضیات گذشته را به چالش بکشد یا دیدگاههای جدیدی درباره تهدیدات یا فرصتهای آینده ارائه کند، همیشه اقدامی محتاطانه و هوشیارانه است.
سیستمهای پویش محیطی هشدارهای زودهنگام مربوط به تغییرات مهم را با دریافت نشانه های ضعیف (علائم هشدار دهندهی ضعیف یا نشانک های ضعیف) که نشانگر ضرورت اصلاح برنامهها هستند، اعلام میکنند.
همهی آیندهپژوهان پویش محیطی را انجام میدهند – برخی از آنها سازماندهی شده و نظام مند هستند؛ ولی همهی آنها سعی میکنند تشخیص دهند چه چیزی ثابت است و چه چیزی متغیر و چه چیزی بهطور مداوم تغییر میکند.
مرجع روش شناسی آینده پژوهی؛ جروم سی. گلن- تئودور جی. گوردون، مترجم ابوذر سیفی کلستان
روش تحلیل اثر متقابل در اصل توسط تئودور جی. گوردون و اولاف هلمر در سال 1966 توسعه داده شد. این روش ناشی از یک سوال ساده بوده است: آیا پیشنگری میتواند مبتنی بر استنباطهایی در مورد چگونگی تعامل حوادث آینده با یکدیگر باشد؟
گوردون و هلمر برنامهی آغازین خود را به منظور «کاربرد اصول تحلیل اثر متقابل»، برای کایزر آلومینیوم و یک شرکت صنایع شیمیایی در اواسط دههی 1960 در قالب یک بازی به نام «آینده» توسعه دادند. این شرکت هزاران نسخه از این بازی را تولید و آن را به عنوان هدایای تبلیغاتی 100 سالگی خود عرضه کرد. کارتهای این بازی، که برای مدت طولانی چاپ نشده بود، شامل مجموعه ای از کارت ها بود، که هر کدام یک رویداد واحد در آینده را به تصویر میکشید....
بسیاری از رخدادهای ظاهرا متنوع و نامربوط باعث تحولات و حوادث منحصر به فرد میشوند....
اولین گام در تجزیه و تحلیل اثر متقابل این است که وقایعی که در مطالعه مدّ نظر هستند، تعریف شوند. این مرحله یعنی مرحلهی اول میتواند برای موفقیت بسیار حیاتی باشد. هرگونه اثری که در مجموعهی رویدادها دخیل نمیباشد، به طور کامل از تحقیق حذف میشود.
چراکه، گنجاندن رویدادهایی که مرتبط نیستند، میتواند تجزیه و تحلیل را بدون هیچ ضرورت و لزومی پیچیده کند.
از آنجا که تعدادِ تعاملات جفت-رویداد که باید در نظر گرفته شوند برابر با n2 – n است (n تعداد رخداد)، تعداد تعاملاتی که باید در نظر گرفته شوند به سرعتِ افزایش تعداد حوادث، افزایش مییابند. اکثر مطالعات شامل 10 تا 40 رخداد هستند (اگرچه برخی تا 4 مورد را نیز شامل شدهاند)
دستهی اولیه از رخدادها معمولا با انجام یک مروری بر ادبیات و مصاحبه با کارشناسان خبره در زمینهی تحقیق گردآوری میشود.
پس از مشخص شدن رویدادهای تعیین شده، گام بعدی برآورد احتمال اولیه هر یک از رویدادها است. این احتمالات نشان دهندهی این هستند که هر رویداد در آینده با چه احتمالی رخ خواهد داد....
ماتریس تکمیل شده میتواند نشان دهد که چگونه تغییرات (معرفی سیاستها و یا اقدامات جدید، وقوع غیر منتظرهی یک رویداد، و غیره) بر احتمال وقوع و یا عدم وقوع کل مجموعه حوادث تاثیر خواهد گذاشت.
بنابراین، اگر احتمال رویداد n در اصل 50.0 تشخیص داده شود، ممکن است چنین قضاوت شود که اگر رویداد m رخ دهد، احتمال رویداد n ، 75.0 میشود. کل ماتریس اثر متقابل با پرسیدن این سوال برای هر ترکیب رویداد در حال انجام و رویداد متاثر تکمیل میشود.